جدول جو
جدول جو

معنی شاه پرهم - جستجوی لغت در جدول جو

شاه پرهم
(پَ هََ)
صورت دیگری از شاهسفرم است. رجوع به شاه اسپرم و شاهسپرم و شاه سپرغم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاه پرک
تصویر شاه پرک
(دخترانه)
شاپرک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه پرند
تصویر شاه پرند
(دخترانه)
نام نوه یزگرد پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه پر
تصویر شاه پر
(پسرانه)
شهپر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه پری
تصویر شاه پری
(دخترانه)
شاه پریها، عنبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه پرک
تصویر شاه پرک
پروانه، حشره با بالهای رنگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه پرم
تصویر شاه پرم
ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، شاه سپرغم، نازبو، ضومران، اسپرغم، شاه اسپرم، ونجنک، شاسپرم، اسفرغم، سپرهم، اسفرم، شاه سپرم، شاه اسپرغم، سپرغم، ضیمران، اسپرم، سپرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه پر
تصویر شاه پر
شاه بال، بزرگ ترین پر بال پرندگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه سپرغم
تصویر شاه سپرغم
ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، اسفرغم، اسپرغم، سپرغم، شاسپرم، شاه اسپرم، شاه سپرم، اسپرم، سپرهم، سپرم، ضومران، اسفرم، ونجنک، شاه اسپرغم، شاه پرم، نازبو، ضیمران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه سپرم
تصویر شاه سپرم
ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، سپرم، نازبو، شاه اسپرغم، ونجنک، شاه سپرغم، شاسپرم، شاه اسپرم، اسفرغم، ضومران، اسپرغم، اسفرم، سپرغم، سپرهم، ضیمران، اسپرم، شاه پرم برای مثال بوستان افروز بنگر رسته با شاه سپرم / گر ندیدستی خط قوس قزح بر آسمان (ازرقی - ۷۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه تره
تصویر شاه تره
گیاهی خودرو با گل هایش ریز خوشه ای قرمز رنگ که مصرف دارویی دارد
شهترج، شیترک، شیطره، سرخیوس، هلیانه، شاه ترج، خامشه
فرهنگ فارسی عمید
(هَِپَ رَ)
شاه اسپرم است که ضیمران باشد و آن را شاه سفرم نیز گویند. (برهان قاطع). شاه سپرغم است که ریحان باشد. (آنندراج). همان شاهسپرغم. (شرفنامۀ منیری). ونجنک. (برهان). حبق الصعتری. حبق الکرمانی. سلطان الریاحین. ریحان. ریحان الملک:
چنگ بازان است گویی شاخک شاهسپرم
پای بطان است گویی برگ بر شاخ چنار.
منوچهری.
در صلوات آمده ست بر سر گل عندلیب
در حرکات آمده ست شاخک شاهسپرم.
منوچهری.
پر از چین شود روی شاهسپرم
چو تازه شود عارض گلنار.
ناصرخسرو.
و رجوع به شاه اسپرم و اسپرغم شود
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ)
دهی از دهستان رودشت بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان. دارای 71 تن سکنه. آب آن از زاینده رود. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
پروانه. شاپرک. (در تداول مردم قزوین) ، در تداول عوام، شب پره است و شب پره و شب کور خفاش است. (از یادداشت مؤلف). رجوع به شب پره شود
لغت نامه دهخدا
(پَ)
پری. (از بهار عجم) (از آنندراج) :
کنی دمی که چو طاوس ساز جلوه گری
نظر گدای تو کی افکند به شاه پری.
میرزاعبدالغنی (از بهار عجم).
، عنبر. (شعوری ج 2 ورق 139) :
صبا چو کرد پریشان دو زلف دلجویش
ببوی شاهپری گشت بر دماغ سحر.
ابوالمعانی (از شعوری)
لغت نامه دهخدا
مخفف شاه پور، این کلمه بهمین صورت نام پسر اردشیربود، رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2608 و 2609 شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ پَ هََ)
شاه سپرغم است که ریحان و ضیمران باشد. (برهان قاطع). بمعنی شاه اسپرم است. (فرهنگ جهانگیری). رجوع به شاه اسپرغم و شاه اسپرم شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ پَ رَ)
مرکب از: شاه و سپرغم. همان شاه اسپرغم است که ریحان بزرگ باشد و بعربی ضیمران خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج). ریحان. (شرفنامۀ منیری). نوعی ریحان بزرگ برگ. (یادداشت مؤلف) :
بی گمان شو آنکه روزی ابر دهر بی وفا
برف بارد هم بر آن شاهسپرغم مرغزی.
ناصرخسرو.
و رجوع بشاه اسپرغم شود
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ)
پرستندۀ شاه. که شاه پرستد. شاهدوست:
من از این شغل درکشیدم دست
نیستم شاه بلکه شاه پرست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
نام بانوی ایرانی که نوۀ یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی بوده است. شاه پرند به عقد ازدواج ولید بن عبدالملک خلیفۀ اموی درآمد و یزید سوم و ابراهیم را آورد. (تاریخ ادبیات براون ج 1 ص 472). رجوع به شاه آفرید و شاهفرند و شاهفریدو شاهین شود و این همه اختلاف ضبط نام این بانوست
لغت نامه دهخدا
(اِ پَ هََ)
مرکب از شاه و اسپرهم. (برهان قاطع چ معین). همان شاه اسپرغم است که ریحان و ضیمران باشد. (برهان قاطع). و رجوع به شاهسفرم و شاه اسپرم شود
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
مخفف شاه اسپرم است و آن ریحانی باشد کوچک برگ و عربان ضیمران خوانند. (برهان قاطع). رجوع به شاه سپرم شود
لغت نامه دهخدا
(پَ)
مخفف آن شهپر و بیشتر مستعمل است. (از یادداشت مؤلف). چند پر بزرگ بر بال مرغ که پرواز با آنها انجام میگیرد. (فرهنگ نظام). پرهای بلند بال پرندگان که بر طبقات هوا هنگام پرواز تکیه کند و عمل پریدن را میسور سازد:
از سر تیغش که هست شیر چو پرمگس
کرکس گردون ز هول شاهپر انداخته.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از شاه پرک
تصویر شاه پرک
شب پره، شب کور خفاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه اسپرهم
تصویر شاه اسپرهم
ریحان ضمیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه سپرغم
تصویر شاه سپرغم
شاه اسپرغم ریحان سبز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه سپرم
تصویر شاه سپرم
شاه اسپرم غم ریحان سبز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه پر
تصویر شاه پر
چند پر بزرگ که بر بال مرغ که پرواز با آن انجام میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه تره
تصویر شاه تره
((تَ رَ یا رِ))
شاهترج، گیاهی است از تیره کوکناریان که علفی و یکساله است (برخی گونه ها نیز دو ساله اند) ریشه اش سفید و ساقه بی کرک و برگ ها متناوب و دارای بریدگی های بسیار می باشد. گل هایش کوچک و سفید مایل به قرمز و دارای لکه های ارغوانی
فرهنگ فارسی معین
خفاش
فرهنگ گویش مازندرانی